وقتی که با سردی ز احساسم حذر کرده
یعنی فضای بینمان را داغ تر کرده
خط لبش را برده بالاتر ز حد این بار
از خط قرمز های زیبایی گذر کرده
افکنده بر نیمی ز صورت کهربای مو
اما نمی دانم چرا شق القمر کرده
خیس است چشمانش ندارد حالت هر زوز
باروت ها را در حقیقت بی اثر کرده
رسمش که خونریزی است می دانم ولی این بار
با خوی دیگر آمده خون در جگر کرده
با گریه هایش وحشت افکنده به قلب من
این اشک ها یعنی که اعلام خطر کرده